اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

۳ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

(السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)

‌(حضرت زهرا)‌‌‌

 

ای‌که چون گنـج به ویران بقیـ ـع جا داری
مَـدفـن خویش، نهــان از همــه دنیــا داری


گرچـه مخفـی‌ست مــزارت، به زمــانـه امّـا
بخــدا ، در دل غمــدیــده‌ی مــا جــــا داری


مِحـــوَر آل عبــــایـی ، کــه مقـــــامـی والا
چو علــی نــزد خــــداونــد تعــــالـیٰ داری


خلــق اگـر که شـده افــلاک، طفیـلی تواند
«هرچه خـوبـان همه دارند، تو تنهـا داری»


می‌کند فخر، جهانی به تو ای دخت رسول!
بـاغــی از لاله چــو در خــاکِ مُعــــلّا داری


مانده‌ام مات، چه‌سان روی گلت شد نیلی؟
تو که شــیری چو علـی آن شه والا... داری


سقط شد «محسنِ» تو، با لگــدِ قنفــذ اگر
داغ او بــر دل، چـون لالــه‌ی حمــــرا داری


«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد»
نــور حــق را چــو در آییـــنه‌ی ســیما داری


ای بقیـعی کـه شـدی قبـــله‌‌ی دل‌هــا دانـی
که تـو در دامــن خود حضرت زهـــرا داری


چــار امــامـی که در آغــوش تو آرامیـدند
یــادگـــارنــد کــه از حضــرت مـــولا داری


تــو از این پنــج گلی که به دلت جــا دادی
فخــر بر خود ز شـرف، نـــزد ثـــریــا داری


گرچه ویـــران شده‌ای از ســتم قـوم دغــا
غــم مخور زآنکه تو گـل‌های شکـوفـا داری


آسمــان، نــزد تــو تعظیــم کنــد تـا به ابــد
این مقـامی‌ست که از عتــرت طـاهـا داری


(ساقیا) فخـر تو این است که از لطف خدا
نسَـب حیــــدری از مـــــادر و بـــابـــا داری


سید محمدرضا شمس (ساقی)
1393

https://uploadkon.ir/uploads/b2b911_24نیست-بهتر-به-جهان-هیچ-چو-گفتارِ-کتاب.jpg

«هفته‌ی کتاب و کتابخوانی گرامی باد»

(گنج جاوید)


نیست بهتر به جهان هیچ چو گفتارِ کتاب
عالمان بهره‌ورستند ز پندارِ کتاب


گر که خواهی شوی آگاه، از اسرار جهان
سیر کن در دل گنجینه‌ی اسرار کتاب


باغ و بستان جهان، سبز اگر هست، یقین
برگِ زردند همه ، در برِ گلزار کتاب


غرق در خواب جهالت بشود بی تردید
هرکه غافل شود از دیده‌ی بیدار کتاب


هست تاریک اگر خانه‌ی اندیشه‌، ولی
نورباران شود از پرتوِ انوار کتاب


بالِ پرواز خٍرد را به تن خویش مجوی
که بوَد هر پَرِ آن، برگِ سبکبار کتاب


نوکِ شاهین ترازوی عَدالت، شده اَست
در توازن، همه از معنی و معیار کتاب


گر بخواهی که تورا پشت و پناهی باشد
تکیه کن در همه‌ی عمر، به دیوار کتاب


گنج جاوید نیابد به جهان هیچ کسی
گر که غافل شود از گنج گهربار کتاب


ای‌خوش آن‌کس که به بازار فضایل گردد
بهر آموختن خویش، خریدار کتاب


ای‌خوش آن‌دل، که درین عصر مَجازی بشود
به حقیقت، همه‌ی عمر، گرفتار کتاب


(ساقیا) مستی جاوید اگر می‌خواهی!؟
جرعه‌ای نوش کن از باده‌ی سرشار کتاب.


سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/08/19

(دروغ)

 

دروغ، منشأ و سرچشمه‌ی فَساد بوَد
که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد

 

دروغ، علت پَستی و خوی اهرمنی‌‌ست
نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد

 

دروغ‌گوی ، اگرچه برادرت باشد
ولی برادری‌اش بدتر از شغاد بوَد

 

کسی که بهره‌ور است از دروغ، بی‌تردید
دروغ‌گویی او ، رو به ازدیاد بوَد

 

دروغ، عقده‌گشای دل حقیران است
شبی بوَد که به دنبال بامداد بوَد

 

دروغ‌گوی چو بر نفع خویش می‌کوشد
گمان کند که سوارِ خرِ مُراد بوَد

 

ولی دریغ نداند که راه هموارش
چو نیست راه رهایی، در انسداد بوَد

 

اگرچه هست تنور دروغ‌گویان داغ
دروغ‌گوی، ولیکن در انجماد بوَد

 

دروغ‌گویی امری قبیح و شیطانی‌‌است
که موجبات پلیدی و ارتداد بوَد

 

کسی که در همه حالت دروغ می‌گوید
چگونه قابل تأیید و اعتماد بوَد ؟

 

به دشمنی خدا بسته همت خود را
اگر به ظاهر امر ، اهل اعتقاد بوَد

 

دروغ موجب خواری و ذلّت بشر است
تفاوتی نکند ، گر کم و زیاد بوَد

 

دروغِ مصلحت‌آمیز هم بدون گمان
حرام‌نطفه‌ی در حال انعقاد بوَد

 

خوشا کسی که نگوید دروغ در همه حال
اگرچه موجب تحقیر و انتقاد بوَد

 

ولی به نزد خداوند و اولیا و رسول (ص)
عزیز هست و رها از غم مَعاد بوَد

 

به صدق کوش و حذر از دروغ کن (ساقی)!
که در طریق خدا ، بهترین جِهاد بوَد.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)