اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

۵ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

(اَلسّلامُ علیکَ یا اَمیرالمؤمنین)

«ساقی کوثر»

 

به حیرت نگر قدرت حیدری را
که زیر آوَرَد چرخ نیلوفری را

 

مَه پُرفروغ سماواتِ هیبت...
که کرده‌است حیران مَه و مشتری را

 

چو در کعبه مولود شد دیده وا کن!
ببین شوکت و قدر و نیک‌اختری را

 

علی لنگر آسمان و زمین است
خدا داده بر او چنین برتری را

 

به میلاد فرخنده‌اش مطرب عشق
به پا کرده در عرش، خنیاگری را

 

پیمبر به معراج وقتی سفر کرد
بدید آن مَهِ رشکِ حور و پری را

 

یقین کِلکِ نقاش چین با نگاهی
گرفته ز سیماش صورتگری را

 

شهی که بر امّت به فرمان ایزد
عطا کرد احمد بر او رهبری را

 

دلیری که خوابید جای پیمبر (ص)
نِگر دیده! اکنون ز خودبگذری را

 

امیری که بر دشمنان قبل لشکر
نشان داده آن قدرتِ صفدری را

 

یَلی که به یک ضربه‌ی ذوالفقارش
دو تا کرد آن مرحب خیبری را

 

شهی که به سجده به وقت عبادت
به سائل ببخشید انگشتری را

 

سِکندر به نزدش یقین با تواضع
گذارد ز سر، تاج اسکندری را

 

ولی‌یی که حق گفته مَدحش به قرآن
چه‌سانش توانم ثناگستری را...؟

 

علی شیر حق است و شاه ولایت
که دارد به سر، تاج فرمانبری را

 

علی (ساقی) کوثر است و خدایش
سپرده بر او چشمه‌ی کوثری را ـ

 

که سرمست سازد به روز قیامت
از آن، شیعه‌ی مذهب جعفری را...

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/09/22

میلاد امام جواد (ع) مبارک باد.

(مظهر جود و سخا)

 

شد منوّر تا زمین از تابش روی جواد (ع)
آسمان خَم گشت در مِحراب ابروی جواد
ساحران مَسحور آن چشمان جادوی جواد
عاشقان ماتِ لب لعل سخنگوی جواد

دلبران دیوانه‌ی سیمای گلروی جواد

 

ماه و خورشید، آینه‌گردان روی او شدند
عِطر آگین، باغ‌ها زآن نوگل خوشبو شدند
عرشیان حیران آن گل‌چهر‌ه‌ی مَه‌ رو شدند
فرشیان شادی‌کنان با عرشیان هم‌سو شدند

عالَمی دلداده‌ی آن روی نیکوی جواد

 

شد «سَبیکه» مادرِ آن مظهر جود و سخا
او که بوده همسر «شاه سریر ارتضا»
طعنه‌ ها هرچند بشنیدند از قوم دغا...
دادشان پاسخ به این مولود فرخنده، خدا

عرشیان و فرشیان، دلبسته‌ی خوی جواد

 

شد پدر سلطان هشتم حضرت شمس شموس
آن که باشد قلبه‌ گاه شیعیان در خاک توس
گشت دشمن گرچه زین مولود فرخنده عبوس
روشنایی داد با رویش به چرخ آبنوس

هست عالم گوییا تاری ز گیسوی جواد

 

مَظهر جود و سخا می‌باشد و «باب المراد»
می‌دهد حاجات خلقی را چو می‌باشد جواد
ناامید از درگه او هیچ کس هرگز مباد
دلغمینان را کند با یک نگاهِ خویش شاد

جود و احسان است چونکه در ترازوی جواد

 

چون پدر را داد از کف آن مَه بُرج ولا
در بهار هشتمینِ عمر خود شد پیشوا
گرچه طفلی بود اما طبق فرمان خدا
شیعیان را گشت در راهِ حقیقت رهنما

سر بسایند عالمان از عجز، بر کوی جواد

 

شد نهم حجّت پس از جدّش علی روی زمین
تا شود بعد از پدر بر شیعیان یار و معین
آن معینی که ندارد در همه عالم قرین
تا دهد درس دیانت بر عموم مسلمین

دین حق پاینده می‌باشد ز بازوی جواد

 

شهره بر عِلم کلام و عالِمِ اخلاق بود
در میان عالِمان در نوجوانی طاق بود
در عبادت همچو جدّش شهره‌ی آفاق بود
در کمک بر مُستمندان دایماً مشتاق بود

حاتم طایی گدای جام مینوی جواد

 

(ساقیا) کوتاه اگرچه بود عمر آن امام
داشت در احکام دینِ حق، هماره اهتمام
زین‌سبب در نزد دشمن داشت حتیٰ احترام
چون بلند آوازه باشد در مفاهیم کلام

کر نموده گوش عالم را هیاهوی جواد.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(هـــادی راه)

 

هــادی شدی که راهنــمای جهـان شوی

 

روشــنگر مســیر شـب کــــاروان شوی

 

ما را به راه راست هـدایت کنی و خود

 

کشته به دست قافله‌ی رهــزنـان شوی

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(اَلسَّلامُ علَیکِ یٰا فاطِمَةَ الزّهراء)

«زهرای اطهر»

 

وقتی که ظلمت، ادعای نور می‌کرد
هر روز را مثل شب دیجور می‌کرد

 

افکار مسموم جهالت، از رذالت...
طفلی که دختر بود را در گور می‌کرد

 

قلبی که حتیٰ می‌تپید از شوق دختر
او را جهالت بر خطا مجبور می‌کرد

 

می‌زد به قلب مادران زخم عمیقی
جهلی که زخم سینه را ناسور می‌کرد

 

دخترستیزی بود چونکه رسم اعراب
حتیٰ خدا را رسم‌شان رنجور می‌کرد

 

در آن زمان جهل و موهوم و خرافات
گوش‌ جهان را کر، صدای زور می‌کرد

 

ماهی درآن تاریکی عِصیان و بیداد
خفاش‌ های جاهلی را ، کور می‌کرد

 

«زهرای اطهر» بود آن ماه درخشان
کز طلعتش خورشید را مستور می‌کرد

 

شد کوثری نازل، که اِعطای خدا بود
کِه ابتران را جاری‌اش مقهور می‌کرد

 

(ساقی) منوّر شد جهان از این ولادت
وقتی که ظلمت، ادعای نور می‌کرد .

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

https://uploadkon.ir/uploads/b09921_24از-دامن-زن،-مرد-به-معراج-رود.jpg

«بزرگداشت روز زن و مقام مادر مبارک باد.»

(معراج)

 

گر از سرِ مَــردی به سری، تـاج رَوَد

 

کی تـاجِ چنین سَـری، به تـاراج رود

 

فرمود امـامِ امّـت این جمله‌ی نغز :

 

از دامـن زن، مَــرد به معـــراج رود.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)