اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

https://s6.uupload.ir/files/سید_محمدرضا_شمس_(ساقی)_24.jpg

« ن وَالْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ »

روز جهانی قلم، بر اهالی آزاداندیش قلم مبارک باد.

 

(قلم)

میراث شاعرانه ی من ، از پدر بوَد
تیغ قلم به دستم از آن شیر نر بوَد

 

باشد قلم ز تیغه ی شمشیر تیزتر
گر جوهر قلم ، ز دوات هنر بوَد

 

وقتی قلم ز حق بنویسد؛ بدون شک
بر قلب دشمنان بشر ، نیشتر بوَد

 

فرموده اَست حضرت حق بر قلم قسم
یعنی قلم ـ به نزد خدا ـ معتبر بوَد

 

وقتی قلم قداست خود را دهد هدر
محصول آن ، دنائت و ننگ بشر بوَد

 

آنکو که خود فروخت به بازار ناکسان
سودی نبرده بلکه سراسر ضرر بوَد

 

هموار اگرچه گشته ره زندگانی‌اش
در روز رستخیز ، ولی در به در بوَد

 

حق گویم و ز حق بنویسم تمام عمر
حتی اگر که عاقبتم ، در خطر بوَد

 

اکنون اگر چو دال خمیدم به روزگار
اما همیشه راست ، مرا رهگذر بوَد

 

آری کمر به نزد ددان خم نمی‌کنم
بار ستم ـ اگر چه مرا ـ بر کمر بوَد

 

دستی که بهر خدمت مَردم قلم زند
نزد خدا و خلق خدا ، مفتخر بوَد

 

هرچند اسیر ظلمت و دیجور مطلقیم
ما را چه غم که در پی هر شب، سحر بود

 

سخت است اگر که صبر، مشو ناامید، هان!
زیرا که بعد صبر ، سراسر ، ظفر بوَد

 

(ساقی) اگر قلم شده دستم به راه حق
محصول این قلم به جهان ، شعر تر بوَد

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(دنیا عوض شده ست)

 

مِهر و وفای مَردم دنیا عوض شده ست
گویا که نسل آدم و حوّا عوض شده ست

 

کینه ـ نشسته جای مَحبّت ، به سینه‌ ها
یعنی که سینه‌های مصفا عوض شده ست

 

آداب زشت ، رایج و معمول گشته اَست
آیین نیک و سیرت زیبا عوض شده ست

 

از چهره ‌های بِکر ، نمانده اثر ؛ دریغ...
ابرو و چشم و بینی و سیما عوض شده ست

 

محصول این زمان شده بی اعتبار ؛ چون
کیفیت مُسَلّم کالا عوض شده ست

 

مَدرک به جای دانشِ عالِم ، نشسته اَست
یعنی که جای مَردم دانا عوض شده ست

 

هر جاهلی ز جعل مدارک ، شد اوستاد
چون جای علم و جهل به معنا عوض شده ست

 

از بس که جاهلان ، به طبابت نشسته‌اند
داروی دردِ بلغم و سودا عوض شده ست

 

اسناد معتبر ، دگر افتاد از اعتبار
چون نقشِ مُهر و خامهٔ امضا عوض شده ست

 

دیگر کس اعتنا ، به دیانت نمی‌کند
امروزه دیدِ خلق ز عقبا عوض شده ست

 

چون وعده های پوچ فقط شد نصیب خلق
از دوزخ و بهشت ، نظرها عوض شده ست

 

ای هم‌سخن! ملول مشو ـ از بیان من
مضمون شعر اگر که دراینجا عوض شده ست

 

هر گوشه‌ای فتاده ، شکسته‌دلی نزار
چون خصلت اهالی بالا عوض شده ست

 

آری! زمانه نیست به کام گرسنگان
چون شیعگی به سیرت مولا عوض شده ست

 

زیر فشار مُهلِک این روزگار سخت
گویی که جای تک تک اعضا عوض شده ست

 

محنت گرفته خانه ی دل را ، ز بی کسی
گویی که جای یاور و اعدا عوض شده ست

 

این خاک پُر گهَر ، شده مَهد ستمگران
چون طینت و طریقت ملّا عوض شده ست

 

وقتی دعا ـ علاج بلا را ـ نمی‌کند
یعنی نوای اهل تمنا عوض شده ست

 

وقتی که عادی اَست گناه و فسادِ خلق
یعنی مرام اهل تبرّا عوض شده ست

 

وقتی ربا ، مباح شده ـ بین مسلمین
یعنی که شرع و شارع و فتوا عوض شده ست

 

وقتی که زهد ، گشته ریایی در این دیار
یعنی که فسق و طینت و تقوا عوض شده ست

 

وقتی که باده ، دفع خماری ـ نمی‌کند
یعنی که جای (ساقی) و سقا عوض شده ست

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)