
(غیرتمند)
از گرانی گرچه بر لب های مان لبخند نیست
یا اگر دلهایمان از رنج و غم خرسند نیست
با قنـاعـت زندگانی میکنیم امروزه؛ چـون...
نـان به نـرخ روز خوردن کار غیرتمند نیست.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/23
- ۰ نظر
- ۲۵ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۰۳

(غیرتمند)
از گرانی گرچه بر لب های مان لبخند نیست
یا اگر دلهایمان از رنج و غم خرسند نیست
با قنـاعـت زندگانی میکنیم امروزه؛ چـون...
نـان به نـرخ روز خوردن کار غیرتمند نیست.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/23

(شهید سپهبد صیاد شیرازی)
«صیاد دلها»
بود اهل مُروّت و مَردی
مَردِ رزم و خدای همدردی
ارتشیمَرد، از قماش بسیج
دلش آکنده بود از تهییج
سینهاش بود عاری از کینه
قلب او بود همچو آیینه
اهل تزویر و قیل و قال نبود
روی دوش وطن، وَبال نبود
من به چشمان خویشتن دیدم
آنچه را که بدون تردیدم
با خدا بود و خادم مَردم
سینهاش بود پهنهی قلزم
ساده و بی ریا و خاکی بود
مَظهر مِهر و عشق و پاکی بود
چون به دافوس من شدم سرباز
دیدم او را به شیوهای ممتاز ـ
داشت برخورد با صغیر و کبیر
بود اگرچه که اوستاد و امیر
در نگاهش نبود حسّ غرور
بود بر خصلتی چنین مشهور
من که سرباز و او امیرم بود
یار و همراه و دستگیرم بود
نه که با من که با همه نیکو
گفتگو داشت چون برادر، او
داشت لبخند دایماً به لبش
که نشان داشت از دل و ادبش
تندخویی نبود در کارش
هیچ چشمی ندید آزارش
هشت سالِ تمام را در جنگ
سپری کرده بود بی نیرنگ
چون که با ظلم بود در پیکار
بود بر چشم خائنان چون خار
صید شد گرچه بود خود «صیاد»
عاقبت شد سوار اسبِ مراد
که به دست منافقِ نامَرد
شد شهید آن امیر دشتِ نبَرد
بود کوتاه، عمر پر بارش
رفت و شد ملتی عزادارش
دارم ایمان که (ساقی) کوثر
شافعش هست در صف محشر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/21

(کافر نیستم)
چون که اهل جیفهی دنیای بی در نیستم
تشنهی پُست و مقام و میز و منبر نیستم
گرچه دارم خامهای زرّین به کف از لطف حق
در پی نام و نشان و لوح و دفتر نیستم
چون نسَب دارم ز مولایم امیرالمؤمنین
تا نفس دارم مُرید شخص دیگر نیستم
پایداری کردهام عمری به راهش با خلوص
گرچه حتیٰ خاکِ زیرِ پای حیدر نیستم
نیست فرقی در نگاهم بین مخلوق خدا
اهل تبعیض و تزاحم چون ستمگر نیستم
مذهبم عشقاست و باشد قبلهگاهم راستی
دشمن و بدخواه مخلوقات داور نیستم
خم نگردد قامتم چون تاک، نزد این و آن
مثل سَروم راستقامت؛ گر صنوبر نیستم
پادشاهان جهان را با گدا دانم یکی
شاهِ مُلکِ عزتم هرچند قیصر نیستم
دوست دارم دوستی را با همه خلق جهان
گرچه میگویند با ایشان برادر نیستم
سنگِ تکفیرم مزن با دستِ تزویر و ریا
من مسلمانزادهام، ای دوست! کافر نیستم
میکشم پَر عاقبت سوی خدا از این دیار
با سبکبالی، اگرچه من کبوتر نیستم
تا که هستم مَست جام (ساقی) کوثر علی
در پی جام می و دنبال ساغر نیستم.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/19
😊 (عید سعید فطر مبارک) 😊
عیــد رمضـان آمـد و دلهـا شـد شـاد
چون تشنگی و گرسنگی رفت به بــاد
پنهــانـی اگــر روزهخــوری میکـردید
شوّال شده خورد و خوراک است آزاد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(وداع با ماه مبارک رمضان)
«ماه رحمت»
اندک اندک ماهِ رحمت، رو به پایان میرود
رو به پایان ای دریغا ، ماهِ غفران میرود
ماه فیض و طاعت و ذکر و مناجات و دعا 
ماه زهد و پاکی و تقوا و عرفان میرود
ماه خودسازی انسان، در کلاس مَعرفت
ماه دوریکردن از اغوای شیطان میرود
ماه عشق و بندگی در سجدهگاه عاشقی
ماه تسبیح و نماز و، ماهِ جانان میرود
ماه یا سُبّوح و یا قدّوس و آن شبهای قدر
ماه نازل گشتن آیات «قرآن»، میرود
ماه بر تن کردن «جوشن» که اسمای خداست
ماه مهمانی و توفیق فراوان، میرود
ماه لب بستن نه تنها بر طعام و شُرب آب
ماه امساک از گناه و جرم و عِصیان، میرود
ماه خیر و همدلی و رأفت و مِهر و وفا
ماه لطف و دستگیری از ضعیفان میرود
آن دلی که پی نبرده بر فضیلت های آن ،
کِی خورَد افسوسِ آنچه رو به پایان میرود؟
ای که دل را شستوشو دادی به آب دیدگان!
دل چو شد پاک از گناه، از دست، آسان میرود
باش آگاه از «هوای نفسِ» خود در هر نفَس
گر شوی تسلیم او، از سینه ایمان میرود
(ساقیا)! از بادهی جانپَرور «ماهِ صیام»
هرکه نوشیده، بهدنبالش شتابان میرود.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/06
«اَللّٰهْمَّ عَجّلْ لِوَلٖیِکَ الْفَرَج»
با چشم اشکبــار و دلـی غــرق سـوز و آه
آغــاز سال نــو، شده با «قـــدر» همپگـاه
در ابتدای سال «پدر» چون رَوَد به عرش
تــا انتهـــای ســال، میآیــد «پسر» ز راه؟
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/01