اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

۱۱ مطلب با موضوع «مسمط» ثبت شده است

(عشق و هوس)

 

عاشقی، اهـل هــوس را عذر پرده‌پوشی اَست
در نگــاهِ عــاشـقِ امـروزه، هـم_آغـوشی اَست
مثـل آتـش که بنـوشد آب، در خـاموشی اَست
باده‌خواران‌را مراد‌ از مِی فقط مدهوشی‌اَست

وای! از این عــاشق تشــنه‌لـب جـــام هـــوس

 

نیست آن عشقی که می‌باشد مجــازی پـایدار
نفس سرکش، هست اسبی که نمی‌گیرد سـوار
چون زنی بر آن لگـام از عشق، گــردد راهــوار
ورنه باید گفت بر این سرکش گـردون: حمــار

شاخه چون بی‌برگ و بار افتاد می‌گردد هَرس

 

عشــق، امــروزه نـــدارد اعتــــبار و جــایگــاه
از هــوس‌رانـی شده امروزه عـاشـق، روسـیاه
عشـق عنــوانی مقـــدس هست نَـه بــار گنــاه
بیش ازین پـرپـر مــزن در پـرتگـــاه شـرمگــاه

بــاش چـون عنقـــا بلنـــدا آشــیانه، ای مگس!

 

نیست حاصل در چنین عشقی بجز شرمندگی
عشـق اگــر شد پــاک باشد موجـب بــالنــدگی
خویشـتن را کــن رهـــا ، از منجــلاب زنــدگی
قـلب را آییــنه کــن خــواهـی اگـر رخشـندگی

وسعـت این زنـدگــانـی را مکـن بر خود قفس

 

چون طــلای عشق، از اخــلاص می‌گیرد عیار
در دل معشــوق، دارد تـــا هـمیـشــه اعتــــبار
مرکز عشق است چون در قلب عاشق استوار
می‌توان با عشق گــردی بر همه عــالــم مــدار

تـا شـوی از پــاکــدامــانی، جهــان را ملتـمَس

 

عشق پیــونـدی‌ا‌ست جــاویــدانـه بین قلب‌ها
شادی و غــم نیست مـانـع، رهگــذار عشـق را
عاشق صـادق همیشه هست در خوف و رجـا
تـا مبـادا یک نفس، گــردد ز معشـوقش جــدا

عـاشـق صــادق نگـردد بـا هَــریمــن هم_نفس

 

مقصد از (ساقی) و جــام بــاده و روی نگــار
نیست در قاموس عاشق، شهوت و دفع خمار
رازهــا پنهـــان بـوَد هــرچنــد گــردد آشکـــار
آنکــه را در کـــوره‌راه عشـق بــاشــد اســتوار

رسـتگاری نیست البــته نصیـب خــار و خس

 

 سید محمدرضا شمس (ساقی)
1395