اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

۲ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

(اَلسَّلامُ علَیکِ یٰا فاطِمَةَ الزّهراء)

«زهرای اطهر»

 

وقتی که ظلمت، ادعای نور می‌کرد
هر روز را مثل شب دیجور می‌کرد

 

افکار مسموم جهالت، از رذالت...
طفلی که دختر بود را در گور می‌کرد

 

قلبی که حتیٰ می‌تپید از شوق دختر
او را جهالت بر خطا مجبور می‌کرد

 

می‌زد به قلب مادران زخم عمیقی
جهلی که زخم سینه را ناسور می‌کرد

 

دخترستیزی بود چونکه رسم اعراب
حتیٰ خدا را رسم‌شان رنجور می‌کرد

 

در آن زمان جهل و موهوم و خرافات
گوش‌ جهان را کر، صدای زور می‌کرد

 

ماهی درآن تاریکی عِصیان و بیداد
خفاش‌ های جاهلی را ، کور می‌کرد

 

«زهرای اطهر» بود آن ماه درخشان
کز طلعتش خورشید را مستور می‌کرد

 

شد کوثری نازل، که اِعطای خدا بود
کِه ابتران را جاری‌اش مقهور می‌کرد

 

(ساقی) منوّر شد جهان از این ولادت
وقتی که ظلمت، ادعای نور می‌کرد .

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

https://uploadkon.ir/uploads/b09921_24از-دامن-زن،-مرد-به-معراج-رود.jpg

«بزرگداشت روز زن و مقام مادر مبارک باد.»

(معراج)

 

گر از سرِ مَــردی به سری، تـاج رَوَد

 

کی تـاجِ چنین سَـری، به تـاراج رود

 

فرمود امـامِ امّـت این جمله‌ی نغز :

 

از دامـن زن، مَــرد به معـــراج رود.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)