(شهید سپهبد صیاد شیرازی)
«صیاد دلها»
بود اهل مُروّت و مَردی
مَردِ رزم و خدای همدردی
ارتشیمَرد، از قماش بسیج
دلش آکنده بود از تهییج
سینهاش بود عاری از کینه
قلب او بود همچو آیینه
اهل تزویر و قیل و قال نبود
روی دوش وطن، وَبال نبود
من به چشمان خویشتن دیدم
آنچه را که بدون تردیدم
با خدا بود و خادم مَردم
سینهاش بود پهنهی قلزم
ساده و بی ریا و خاکی بود
مَظهر مِهر و عشق و پاکی بود
چون به دافوس من شدم سرباز
دیدم او را به شیوهای ممتاز ـ
داشت برخورد با صغیر و کبیر
بود اگرچه که اوستاد و امیر
در نگاهش نبود حسّ غرور
بود بر خصلتی چنین مشهور
من که سرباز و او امیرم بود
یار و همراه و دستگیرم بود
نه که با من که با همه نیکو
گفتگو داشت چون برادر، او
داشت لبخند دایماً به لبش
که نشان داشت از دل و ادبش
تندخویی نبود در کارش
هیچ چشمی ندید آزارش
هشت سالِ تمام را در جنگ
سپری کرده بود بی نیرنگ
چون که با ظلم بود در پیکار
بود بر چشم خائنان چون خار
صید شد گرچه بود خود «صیاد»
عاقبت شد سوار اسبِ مراد
که به دست منافقِ نامَرد
شد شهید آن امیر دشتِ نبَرد
بود کوتاه، عمر پر بارش
رفت و شد ملتی عزادارش
دارم ایمان که (ساقی) کوثر
شافعش هست در صف محشر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1404/01/21
- ۰ نظر
- ۲۲ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۴۷