اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

حسین جان این منم حر ریاحی

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۲۸ ب.ظ

(استغاثهٔ حرّ بن یزید ریاحی)

 

حسین جان این منم حرّ ریاحی
که فارغ گشتم از جهل و تباهی

 

قبولم می‌کنی ای شاہ عطشان!
که بیرون آمدم از جمع عدوان؟

 

قبولم کن که مدیون تو هستم
که راہِ آب ، بر روی تو بستم

 

چو هل من ناصرت اکنون شنیدم
به پای دل ، به یاری ات دویدم

 

دویدم تا که باشم در رکابت!
قبولم کن که غرقم در انابت

 

تو‌ که نور دوچشم حیدرستی
گلی ـ از گلشن پیغمبرستی

 

تو  که  آموزگار  عالمینی!...
قبولم کن که گردیدم حسینی

 

فدایت می‌کنم این جان خسته
مکن شرمنده‌ای را  دلشکسته

 

اگرچه دل شکستن از تو دور است
سزای مردمان گنگ و کور است

 

کسی که حق و باطل را نداند
همان بهْ ، در جهالت ‌ها بماند

 

ولی دانی که من هستم مسلمان
مسلمانی که دارد بر تو ایمان

 

چو حقانیتت ، باشد مسلّم
چرا امضا کنم لوح جهنم ؟

 

بهشت ایزدی  در  چنبر  توست
گل باغ محمد(ص) مادر توست

 

تو ثاراللہ و سبط مصطفایی
زهازہ ، خامسِ  آل ِ عبایی

 

تو کشتی نجات عالمینی
پناہ بی پناهانی؛ حسینی

 

چسان باید کنون با تو بجنگم
حرامی سیرتم  یا اهل ننگم ؟

 

کسی که تیغ بر تو می‌کشاند
تمیز  حق و باطل  را  نداند

 

اگر با تو ستیزد خوار گردد
دچارِ  خفّتِ  بسیار  گردد

 

نبودم سرسپردہ ، نزد دشمن
همین لطف خدا بوده‌ست با من

 

که اکنون سر نهادم پیش پایت
که تا شاید شود  جانم  فدایت

 

قبولم کن قبولم کن حسین جان
پشیمانم ، پشیمانم ، پشیمان

 

به شعر (ساقی) دلخون نظر کن
ز کوتاهی او صرف‌ِ نظر کن

 

که دارد از شما چشم شفاعت
دعایش  را  بفرما  استجابت.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی