گلی از گلشن باغ نبوی پرپر شد
(شهادت امام هادی تسلیت باد.)
گُلی از گلشن باغ ِ نبوی (ص) ، پَرپَر شد
شیعیان را ـ ز غمش خاک عزا بر سر شد
بلبل غمزده، خاموش شد از غصه چو دید
گلی از حاصل بستان ولا ، پرپر شد
حضرت هادی امام دهمین گشت شهید
"معتمد" ، قاتل ِ آن "هادی" ِ نام آور شد
بود هم عابد و هم عالِم و هم عارفِ راز
شهره در عِلم و عمل ، آن مَهِ دانشور شد
قدرِ گل ، بلبل شوریده بداند امّا...
قدر او نیز برای همگان ، باور شد
دستگیر فقرا بود در آن عصر فجیع
غمگسار دل هر مرد و زنِ مضطر شد
مُلک شیعه ز غمش رَخت عزا بر تن کرد
در غم سبط رضا ، زادهای از حیدر شد
"معتمد" سوخت چو با زهر جفا سینهی او
زار و شرمنده ازین ظلم و ستم ، ساغر شد
قتل، یک لکّهی ننگ است به دامانِ بشر
مرگ ، در راه خداوند ، ولی زیور شد
این ستم با که توان گفت که از جهل و عناد
مرتکب ، دست ستمکار ِ ستم پَرور شد
کرد طوفانِ اجل ، شمعِ رخش را خاموش
ای دریغا که جدا ، روح وی از پیکر شد
گرچه ماه رجب است و همه در عیش و سرور
گویی امشب که "محرّم ـ صفری" دیگر شد
نه فقط سوخت دل اهل زمین از غم او :
عرشیان را ـ ز غمش ، دیده و دامن تر شد
نه ازین داغ فقط ارض و سما نوحه گرند
که غمین در غم او ، حضرت پیغمبر شد
لرزه افتاد نه تنها به جهان از این غم
بلکه لرزان ، حرم و بارگه داور شد
جام لبّیک ، چو بگرفت ز (ساقی) اجل
آخرین جرعهی مستانگیاش کوثر شد.
1383
- ۰۰/۱۱/۱۶