اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

اکراین به غم نشست ز بیداد روسیان

يكشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۵۷ ب.ظ

(جنـگ)

 

طوفان غم وزید و دل ِ تنگ گریه کرد
چون شیشه‌ای که خورده بر او سنگ گریه کرد

 

آرامش خیال ، چو از خانه پر کشید
جغدی نشست و سینه‌ی دل‌تنگ گریه کرد

 

شب‌سایه‌های شوم به‌دوشش نشسته بود
در پرده های ظلمتی ِ جنگ گریه کرد

 

وقتی که دید گرگ نهان را به جلد میش
با حال زار ـ از این همه نیرنگ گریه کرد

 

اشکی نریخت از غم این روزگار سخت
از ازدحام و هجمه ی این ننگ گریه کرد

 

شفاف ـ مثل آینه ، یکرنگ ـ مثل آب
از رنگ و روی توده‌ی صدرنگ گریه کرد

 

آهی کشید، از دل و چنگی به رخ کشید
چون ناله‌های حاصله از چنگ، گریه کرد

 

وقت سفر رسید و ـ زمان وداع بود
وقتی شنید قافله را ـ زنگ، گریه کرد

 

"اکراین" به غم نشست ز بیداد "روسیان"
(ساقی) به‌حال مردم این جنگ گریه کرد

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی