اکراین به غم نشست ز بیداد روسیان
يكشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۵۷ ب.ظ
طوفان غم وزید و دل ِ تنگ گریه کرد
چون شیشهای که خورده بر او سنگ گریه کرد
آرامش خیال ، چو از خانه پر کشید
جغدی نشست و سینهی دلتنگ گریه کرد
شبسایههای شوم بهدوشش نشسته بود
در پرده های ظلمتی ِ جنگ گریه کرد
وقتی که دید گرگ نهان را به جلد میش
با حال زار ـ از این همه نیرنگ گریه کرد
اشکی نریخت از غم این روزگار سخت
از ازدحام و هجمه ی این ننگ گریه کرد
شفاف ـ مثل آینه ، یکرنگ ـ مثل آب
از رنگ و روی تودهی صدرنگ گریه کرد
آهی کشید، از دل و چنگی به رخ کشید
چون نالههای حاصله از چنگ، گریه کرد
وقت سفر رسید و ـ زمان وداع بود
وقتی شنید قافله را ـ زنگ، گریه کرد
"اکراین" به غم نشست ز بیداد "روسیان"
(ساقی) بهحال مردم این جنگ گریه کرد
- ۰۰/۱۲/۰۸