بشکند دستی که ویران کرد گلزار بقیع
بشکنــد دسـتی کـه ویــران کــرد گلــزار بقیــع
خشک گردد ریشهی خاری که شد خوار بقیــع
جای غـَرقـد ۱ ، لالـههای سرخ عـاشق خفتهاند
چشـمِ دل وا کن ببــین گـلهـا به گلــزار بقیــع
چـار معصوماند در این خـاک چون گنجیـنهای
کـی؟ خـزف داند مقـام و قـدر و معیــار بقیــع
جـز امـامـان عظیــم الشــأن شــیعه خفتــهاند
جمعـی از انصــار ، در خــاک گهـــربـــار بقیــع
مـرکـز عشق است این خـاک مقـدّس در جهان
در طـوافش هست دلهــا خـطّ پــرگــار بقیــع
گرچه ویــران است اما خـاک آن چون تــوتیــا
هست بر هـــر دیـدهای که هست بیمـــار بقیــع
بس که دشمن کیــنه دارد در دلش از شیعیــان
کــرد ویــران از حقـــارت جملـه ـ آثـــار بقیــع
این حــرمها را اگرچه کرده ویـران دست ظلم
میشود شیعـــه ولــی یک روز ، معمــار بقیــع
جنبش جهلـی کـه فـرمـان داد بـر تخــریـب آن
میشـود مــدفــون در آخــر ، زیـــر آوار بقیــع
انـدک انـدک گشـته بــــازار وهــابــیهـا کسـاد
رونقـش افــزون ولیکــن هسـت بــــازار بقیــع
میرسد روزی که با وحـدت بنـــا خواهیم کرد
آن حـــرمهــایـی کــه میبـاشد ســزاوار بقیــع
با گلاب و مُشک و عنبر شسته گردد این مکان
میزدایــد اشـکهـــای شــوق ، زنگــــار بقیــع
ای خوش آن روزی که آید آن امیــد شیعیـــان
مهــدی مــوعــود "عج" آن تنهـا علمــدار بقیــع
نغمــهی "الله اکبـــر" مــیشــود اینجـــا بلنـــد
میرسد بــر گـــوش استکبـــار ، اخبـــار بقیــع
هرکسی از هــر مکــانـی رو بــه اینجــا میکند
تکیــهگـاه عــالمـی چـون هسـت دیــوار بقیــع
از درون سـیـنههــای خســته از ظــلم و ســتم
مــرغ دل پـَــر میکشـد آیـد بـه دیــــدار بقیــع
جشـن شـادی میشود بــر پــا به کــوری سـتم
هست اگرچه شـیعــه تا محشر عـــزادار بقیــع
(ساقیا) دم از مـی و ساغـر مـزن در این مکان
هست چون مستی مــا از جــام سرشار بقیــع
۱ـ غَرقد : درختان خاردار (شجرة الغرقد ، شجرة الیهود) و یا (عوسج)
در گذشته این قبرستان پوشیده از درختانی به نام «غرقد» بوده، به این خاطر آن را «بقیع غرقد» نیز مینامیدند.
- ۰۱/۰۲/۱۹