اندک اندک ، آمده از ره بهار
سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۲:۱۸ ب.ظ
(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّکَ الْفـَــرَج)
اندک اندک ، آمده از ره ، بهار
تا کند دشت و دمن را گلعذار
میزند شانه به گیسوی چمن
با نشاط و خرّمی ، دست بهار
ابر رحمت میچکد بر بام شهر
میشود جاری دوباره جویبار
غنچهها گل میکند بار دگر
میشود خرّم ، بساط روزگار
میزداید از دل کوه و کمر...
همچنین از سینهها گرد و غبار
روح میبخشد به اشجار چمن
نغمهی بلبل ، به روی شاخسار
هست فصل رویش آلاله ها
موسم گلگشت و سیر لالهزار
از خدا خواهم درین سال جدید
بهْ شود اوضاع و دل گیرد قرار
رو کند شادی دوباره بر وطن
رخت بندد رنج و غم از این دیار
ارزش پول وطن ، افزون شود
رونقی دیگر بگیرد کسب و کار
کاش امسال آید آن آرام جان
تا سر آید رنج ِ عصر انتظار
(ساقیا)! ما را بده آن بادهای...
که بَرَد از دل غم و از سر خمار
- ۰۲/۱۲/۲۹