اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

دلی که هست در بند تو آزادی نمی‌خواهد

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۸ ب.ظ

(عشق)

 

(خراب باده ی عشق تو آبادی نمی‌خواهد) *
دلی که هست در بند تو آزادی نمی‌خواهد

 

مسیر عشق دشوار است و غم افزا ولی عاشق
به صحرای جنون از عاشقی شادی نمی‌خواهد

 

به هر کیشی و آیینی که هستی آدمیت کن
شرافت ، نامه ی ممهور اجدادی نمی‌خواهد

 

ز ضحاک درون، بیرون بزن با عشق پیمان کن
که عاشق شیوه ی بدخوی جلادی نمی‌خواهد

 

به راه عشق ، با چشمان بسته میرود عاشق
چو راه خویش میداند دگر هادی نمی‌خواهد

 

اگر از عشق ، بویی برده باشد شاعر امروز
غزل‌هایش دگر شیرین و فرهادی نمی‌خواهد

 

عروس عشق را نازم که از عاشق برای خود
بجز عشق حقیقی جشن دامادی نمی‌خواهد

 

ز گرمای وجود عشق هر کس بهره ور گردد
به هر فصلی که باشد تیر و مردادی نمی‌خواهد

 

مکن زاهد مرا منعم ز عشق و باده و مستی
که گوش مست عاشق پیشه ارشادی نمی‌خواهد

 

خرابم کن ز می (ساقی) ز جام باده ی عشقت
که مست باده ی عشق تو آبادی نمی‌خواهد.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

* طالب آملی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی