اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

دل اگر از تو بگوید سخنی حق دارد

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۲ ب.ظ

(تمنای وصال)

 

دل اگر از تو بگوید سخنی، حق دارد
نقش سیمای تو زیبایی مطلق دارد

 

کِلک زرین خداوند به ترسیم رخت
خط دیوانی و ریحان و محقق دارد

 

مسجد شاه که اسطورهٔ نقش است و نگار 
شمّه‌‌ای از تو به کاشی معرّق دارد

 

مصدر دیدن روی تو به قاموس ادب
دهخدایی‌ست که دلواژه‌ی مشتق دارد

 

زار و سرگشته و حیران سر زلف توام
بس ‌که گیسوی تو حالات معلّق دارد

 

پاکی و دلبری آمیخته‌ی هم شده چون 
باغ رخسار تو هم نرگس و زنبق دارد

 

در زنخدان جمال تو اسیر افتادم
راه عشق‌ است و درآن مانع و خندق دارد

 

صبر هرچند که تلخ است ولی شیرین است
گر به سر منزل مقصود ، موفق دارد

 

دوست دارم که شناور بشوم در نگهت
بس‌که در برکه‌ی چشمان تو زورق دارد

 

هرکه یکلحظه تو را بیند و عاشق نشود
در دلش جای طلا ، معدن مِفرغ دارد

 

آنکه دل می‌برد از عاشق دل خسته‌ی زار
هیچ دانی که چه‌ها دیده و او حق دارد؟ :

 

سینه، سیمین و لب، عنابی و گیسوی سیاه
بینیِ نازک و دو دیده ی ابلق دارد

 

دیده چون دید ، فرو بست دهان را اما
عشق ، دل را ز سر عجز ، دهان لق دارد

 

حرف دل را نتوان گفت به هر بیهده‌گوی
که بیان دل ما ، شرح موَثق دارد

 

منت (ساقی) و ساغر نکشد باده‌گسار
تا که میخانه ی چشمان تو رونق دارد

 

جرعه‌ای می‌کشم از جام خیالت که مرا
مست و افتاده ترم ، از خط ازرق دارد.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی