جهان ، در رهگذار باد باشد
(آغل جهل)
جهان ، در رهگذار باد باشد
درین ویرانه کِی دل شاد باشد؟
عروس بخت چون ناسازگار است
مصیبت، حجله ی داماد باشد
برفته از میان رسم مروّت
زمانه عرصه ی بیداد باشد
گرانی و گرفتاری و ماتم
نهال جنگل غمباد باشد
به هرجا بنگری ویران نشینی
تظلم خواه... در فریاد باشد
سمند بختمان افتاده در چاه
که گویی کور مادرزاد باشد
چو شادی رخت بسته از زمانه
مذلت ، حاکم ایجاد باشد
نبینی در وطن بر کرسی عدل
جوانمردی که فحل و راد باشد
نه معشوقی بوَد مانند شیرین
نه عاشق پیشهای فرهاد باشد
نه آبی که غبار از چهره شوید
نه دستی که پی امداد باشد
نه قولی که به پیمانی نشیند
نه جایی که در آن میعاد باشد
نه ماهی که دهد گرمی به دلها
اگر چه تیر ، یا مرداد باشد
تمام فصلها گشته زمستان
خزان از نیمه ی خرداد باشد
شده باغ وطن خالی از اشجار
که پژمان صورت شمشاد باشد
ندانستیم قدر گل به گلشن
ندامت با تعب همزاد باشد
نصیب ما شده قعر جهنم
چو جنت در کف شداد باشد
نمانده مهر و الفت بین مردم
تفرق ، حیلت شیاد باشد
هراس گرگ طبعان زمانه
وفاق و وحدت آحاد باشد
چو غافل گشتهایم از عقل و برهان
خرافه در همه ابعاد باشد
شده دین ملعبه بر دست ناکس
که سنگین دل تر از جلاد باشد
چو حق را میل خود تقریر کردند
گروهی در ره اِلحاد باشد
بهشت عدن اگر هشت درب دارد
جهنم در جهان هشتاد باشد
ندارد فرق بر ما دوغ و دوشاب
جهالت بس که بی تعداد باشد
نداند قدر دانش کس درین مُلک
اگر چه بمب استعداد باشد
ز بی علمی به مدرک خو گرفتیم
که مَدرس فاقد استاد باشد
دریغا کز غم سرخوردگی ها
جوان این وطن معتاد باشد
نمیبینی انرژی در جوانی
اگر چه منبع فاراد باشد
چو آزادی نمیباشد درین مُلک
دهد جان گر کسی نقاد باشد
پدر چون نیست قادر بر معیشت
خجالت ، سفره ی اولاد باشد
نگاهی که بجز غم را ندیدهست
چگونه سرخوش از میلاد باشد
کجا فرموده حق انسان عاقل
فقط بر مرگ ، فکر زاد باشد
کسی که مُرد در عین جهالت
چه جای رنج و جیغ و داد باشد
به وقت مرگ بر این گونه مردم
چه بهتر ، از مبارکباد باشد؟
بباید کرد از خاطر فراموش
اگر حتی همه اجداد باشد
خدایی که شده بر خلق ترسیم
معاذالله دلش پولاد باشد
اگر این است قصد خالق از خلق
اساس خلقتش ایراد باشد
که انسانی به جرم حُبّ دنیا
سزایش کوره ی حداد باشد
چرا غافل از اسرار خداییم
که ایزد جامع الاضداد باشد
بزن بیرون ازین زهد ریایی
حقیقت ، مَسلک اوتاد باشد
دوای درد در دست طبیب است
ولی جاهل پی اوراد باشد
گرفتاریم تا در آغل جهل
سزای ما همان صیاد باشد
خداوندا شود روزی که میهن
ز بند دشمنان ، آزاد باشد؟!
مخور غم (ساقیا) آید زمانی
که ویران کاخ استبداد باشد
- ۹۹/۰۷/۱۷