نشستهام به مکافاتِ گاهگاه خودم
چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۳۹ ق.ظ
نشستهام به مکافاتِ گاهگاه خودم
نگاه میکنم از دور ، بر گناه خودم
نشد دمی که شوم غافل از ندای دلم
که دل رها کنم و خود روم به راه خودم
به شوق عشق هدر دادهام جوانی را
به کوره راه رفیقان نیمه راه خودم
رفاه یار ، مرا نقد جان گرفت و بداد
ملالتی که ز کف دادهام رفاه خودم
گناهِ من همه دل دادن و گرفتن بود
که دل به کف بگِرفتم به اشتباه خودم
نشد اگرچه مُیسّر، که دل به دست آرم
بریدهام دل ازین دل به دلبخواه خودم
چو کرکسانه پریدند بر هوای دلم
کبوترانه فرو رفتهام به چاه خودم
نداشتم به سرم هیچ شوق نام و نشان
که قانعم به همین قدر و جایگاه خودم
چو مرغکی که ندارد پناه و آغوشی
به زیر بال و پرم شد پناهگاه خودم
گرفتهام چو پیاله ز دست (ساقی) عشق
به جرعهای کنم از سر فغان و آه خودم
- ۹۹/۰۷/۰۹