اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

شب شروع زمستان، همان شب یلداست

پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۴۰ ق.ظ

(شب یلدا)

شب شروع زمستان ، همان شب یلداست
شبی که الفت و مهر و وفا درآن جاری‌ست
شبی که با همه‌ سرمای سخت و سوزانش
شبی‌ست گرم و دل‌انگیز و شام بیداری‌ست


شب وصال و شب دور هم ‌نشینی‌هاست
شب صفا و صمیمیت است و سرمستی
شب نشاط پدر هست و شادی مادر
شب ترنم و دلدادگی ، در این هستی


شبی که چشم پدرها و مادران عزیز
منوّر است ، در این روزگار فاصله‌ها
شبی که می‌بَرد از دل غم و کدورت را
شبی که خاتمه بخشد به جمله‌ی گِله‌ها


شب تفأل و شعر و شراب و شیرینی
شبی که قصه‌‌ای از عمر رفته را گوییم

شبی که بی‌خبر از مشکلات جان‌فرسا
درون خانه ، صفای گذشته را جوییم


شبی که یاد عزیزان پر کشیده‌ی‌مان
که روزگاری ، بودند شمع محفل ها
درون سینه‌‌ی‌مان موج می‌زند چون بحر
دریغ و درد ، از این روزگار وانفسا


شبی بلند که پایان فصل پاییز است
شبی که آغاز ِ سردی زمستان است
شبی که خاطره‌ها را رقم زند با مهر
شبی که گرمی دل‌های سرد و بی‌جان است


شبی که (ساقی) و ساغر مراد مجلس ماست
شبی که موجب مستی روح و احساس است
شبی که غنچه‌ی لبخند باغ خاطره ها
شمیم دلکش گل‌های سوسن و یاس است.


سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/09/30

یلدای‌تان پرخاطره و کانون زندگی‌تان گرم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی