اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

عشق را در بیستون سینه پنهان کرده‌ایم

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۳۳ ب.ظ

(مکتب ارشاد)

 

آن‌که کر کرده‌ست خود را در بَرِ فریاد ما
بی‌خبر مانَد ز درسِ مکتبِ ارشاد ما

 

عشق را در بیستون سینه پنهان کرده‌ایم
نیست آگهْ هر کسی از تیشه‌ی فرهاد ما

 

روی پای خویش اِستادیم و هرگز خم نشد
همچو تاکی، قامت چون سروِ مادرزاد ما

 

نیک و بَد را آنچنان تفکیک از هم کرده‌ایم
که عدو حتیٰ خورَد غبطه به استعداد ما

 

زیر پُتک زندگی با استقامت سر کنیم
مِثل سِندان است زیرا پیکر پولاد ما

 

مُدّعی را گو بیاید تا ببیند یک نظر
سربلندی را درین اندیشه‌ی آزاد ما

 

با شقایق، همنشین بودیم در باغ جهان
خار بی‌حاصل نفهمد خصلت شمشاد ما

 

دوستی با بی‌خرد کردیم اگر که؛ عاقبت
گشت از ذات خراب خویشتن، جلاد ما

 

سردمهری‌ خبیثان را فقط فهمد کسی
که خبر دارد ز گرمای دل مرداد ما

 

می‌خورَد چوب مکافات عمل در زندگی
آن‌که می‌خواهد ببیند چهره‌ی ناشاد ما

 

ما چو عنقاییم و جای ما بوَد در قاف عشق
کی تواند جوجه عصفوری شود صیّاد ما ؟

 

در کلاس زندگانی درس اُلفت داده‌ایم
چون صداقت بوده از روز ازل اُستاد ما

 

غیر تحسین دمادم، تا کنون نشنیده‌ایم
از لبان هر که شد با مَعرفت، نقاد ما

 

هرکه را بینی درین عصر تغافل با شعف
می‌زند دم از وفاداری و از امداد ما

 

(ساقیا) هرکس که باشد مَسلکش دلدادگی
بی گمان باشد انیس و مونس و همزاد ما

 

در خرابات جهان از بس خراب افتاده‌ایم
می‌‌خورَد حسرت جهانی بر خراب آباد ما

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/06/06

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی