تا از این دنیای پرآشوب، نصرالله رفت
(در شهادت سید مقاومت، سید حسن نصرالله)
«دود آه»
تا از این دنیای پُر آشوب، «نصرالله» رفت
از زمین تا آسمان از غصّه ، دودِ آه رفت
گوییا خاموش شد تا شمع رویش؛ ناگهان ـ
در کسوف و در خسوفِ مرگ، مِهر و ماه رفت
شیرمرد بیشهی استادگی از این جهان
با رشادت عاقبت از حیلهی روباه رفت
بود پرچمدار «حزب اللهِ» لبنان و کنون
بر فراز چرخ گردون، نام حزب الله رفت
تاخت بر صهیونیان با تیغ بُرّان سخن
با سلحشوری به پای خود به قربانگاه رفت
از جنایتهای صهیون کرد آگه خلق را
گرچه از دنیا به دست فرقهای گمراه رفت
داشت عزمی آهنین بر دفع استکبار و ظلم
ای دریغا ، کآن ابرمَرد از جهان، ناگاه رفت
مرگ او جان میدهد بر پیکر آزادگان
گرچه آن مَرد مقاوم با غمی جانکاه رفت
جز شهادت نیست پاداشی نکوتر عاقبت
بر کسی که عمر او در وادی الله رفت
سوخت قلب غزه و ایران و لبنان و یمن
چون به دست ظالمان مردی عدالتخواه رفت
ساغر (ساقی) شکست و جام دل شد واژگون
آنچنان که داد و فریادم به اوج ماه رفت
بارالها میشود روزی رسد بر گوش خلق :
آنکه چاه از بهر لبنان کند، خود در چاه رفت؟
سید محمدرضا شمس (ساقی)
- ۰۳/۰۷/۱۰