اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

از آن روزی که وا کردی ز رویت ابر گیسو را

دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ب.ظ

(چشم جادو)

 

از آن روزی که وا کردی ز رویت ابـر گیسو را
شکستی نــرخ بــازار سـیه چشمان هنــدو را

 

به افسون نگاهت داد از کف دیـن و دل زاهد
بزن عینک که نـامحـرم نبیند چشم جــادو را

 

مزن پر ناگهان در آسمان چون کفتران غـافـل
که کرکس کِی؟ بپوشد چشم ، از آزار تیهو را

 

شود پنهـان به نزدت مـاه عالمتاب از خجلت
که روشن می‌کنـد بَــدر نگــاهـت تا فراسو را

 

اگر یک دم نگــاهــت! بر فـــراز آسمــان افتد
ز شوق دیدن روی تو ، حـوری می‌کشد هـورا

 

نگاهی کن به زیر پــای خود لختی تماشا کن
که بینی کشتگان خویش، با شمشیر ابـرو را

 

ز شـاهین نگـاهت نبض دل‌هــا در تپش افتد
مکن بـالا و پـایین این قــدَر ، خطّ تـــرازو را

 

شده بی بهره از جام نگاهت (ساقی) دلخون
بگردان لحظه ای بر سوی او آن جام مینو را

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

1394

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی