اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

هر آن وقتی که انسان ، غافل از پندار میگردد

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۰۷ ق.ظ

( چـــرا ؟ )

 

در آن وقتی که انسان، غافل از پندار میگردد
مصیبت، حاصل از یک مشت تا خروار میگردد


بدون فکر، انسان را نباشد مایه‌ی تدبیر
که روح آدمیت در تنش، بیمار میگردد


اگر دستش رسد روزی به میز کوچکی بینی
تهی گردیده است از خویش و خلق آزار میگردد


بصورت شکل انسان است و در سیرت بود حیوان
که از درّنده خویی همچنان کفتار میگردد


رفیق مردم و همدست دزدان است و بدکیشان
چنان که از خباثت، روبَهی مکّار میگردد


به جاى آن که دستی بر سر مردم کشد اما
علی_رغم هزاران وعده، بدکردار میگردد


چنان باشد که گر از او عدالت را شوی جویا
به حکم جبر او، ناگه سرت بر دار میگردد


چه زیبا گفت آن شاعر که شعر ناب او هر دم
چو میخوانم مرا اندیشه‌ای بیدار میگردد


«چرا وقتی که راه زندگی هموار میگردد
بشر تغییر حالت می‌دهد خونخوار میگردد»


ولی بی‌شک اگر بالفطره آدم باشد و انسان
ز مکر و حقه‌ی اهریمنی بیزار میگردد


سلیمان نبی و حشمتش بنگر که با دیوان
بر استیلای انسان، وارد پیکار میگردد


بیا بنشین دمی با (ساقی) دلخون که از جامش
هرآن کس، تر کند لب... تا ابد هشیار میگردد.

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

1386

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی