هر آن وقتی که انسان ، غافل از پندار میگردد
در آن وقتی که انسان، غافل از پندار میگردد
مصیبت، حاصل از یک مشت تا خروار میگردد
بدون فکر، انسان را نباشد مایهی تدبیر
که روح آدمیت در تنش، بیمار میگردد
اگر دستش رسد روزی به میز کوچکی بینی
تهی گردیده است از خویش و خلق آزار میگردد
بصورت شکل انسان است و در سیرت بود حیوان
که از درّنده خویی همچنان کفتار میگردد
رفیق مردم و همدست دزدان است و بدکیشان
چنان که از خباثت، روبَهی مکّار میگردد
به جاى آن که دستی بر سر مردم کشد اما
علی_رغم هزاران وعده، بدکردار میگردد
چنان باشد که گر از او عدالت را شوی جویا
به حکم جبر او، ناگه سرت بر دار میگردد
چه زیبا گفت آن شاعر که شعر ناب او هر دم
چو میخوانم مرا اندیشهای بیدار میگردد
«چرا وقتی که راه زندگی هموار میگردد
بشر تغییر حالت میدهد خونخوار میگردد»
ولی بیشک اگر بالفطره آدم باشد و انسان
ز مکر و حقهی اهریمنی بیزار میگردد
سلیمان نبی و حشمتش بنگر که با دیوان
بر استیلای انسان، وارد پیکار میگردد
بیا بنشین دمی با (ساقی) دلخون که از جامش
هرآن کس، تر کند لب... تا ابد هشیار میگردد.
1386
- ۹۹/۰۷/۱۴