اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

قالی پاخورده را قدر و بهایی دیگر است

پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۰ ق.ظ

 

(جــام ولا)

 

اهل دل را در طریقت ، رهنمایی دیگر است
گوش جان را صوت جانبخش و ندایی دیگر است

 

مرغ خوشخوان در گلستان جهان کم نیستند
بلبل شوریده را ، بانگ و نوایی دیگر است

 

"ربّنا" هرچند خواندند این زمان خرد و کلان
خسرو آوازه خوان را ، ربّنایی دیگر است

 

چشم امّید همه ، بر ناخدا باشد به بحر
گرچه او را هم توکّل بر خدایی دیگر است

 

عاشقان را مقتدا معشوق می‌باشد اگر
سالکانِ راهِ حق را مقتدایی دیگر است

 

اهل دنیا را مراد از کیمیا باشد طلا 
اهل عقبا را ولیکن کیمیایی دیگر است

 

شیوه‌ی آزادگی، از خون به انسان می‌رسد
گرچه "حـُـر" را ابتدا و انتهایی دیگر است

 

مِهرورزی ها اگر باشد بدون انتظار...
حقتعالیٰ را یقیناً ، ارتضایی دیگر است

 

کار نیکو در جهان ماند همیشه جاودان
گر که پنهانی بوَد آن را بقایی دیگر است

 

خاکساری قدر انسان را فزون تر می‌کند
قالی پاخورده را قدر و بهایی دیگر است

 

هر که پوشد جامه‌ی تقوا نباشد متقی
عامل پرهیزگاری را ، ردایی دیگر است

 

چشم امّید نگون‌‌بختان به دست اغنیاست
بنده ی درگاه ایزد را ، رجایی دیگر است

 

مَرد نابینا ندارد غم ، چو دارد نورِ دل
قلبِ چون آیینه را برق و جلایی دیگر است

 

در وفاداری نباشد در جهان همچون پدر
شد مبرهن گرچه مادر را وفایی دیگر است

 

گرچه ما را آشنا ، بیگانه می‌خواند ولی
«در جهان، بیگانگان را آشنایی دیگر است» ۱

 

(ساقیا) هرگز نباشد حاجتی بر جامِ غیر
زآنکه ما را مستی از جام ولایی دیگر است

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

1382

 

۱ـ صائب تبریزی

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی