نابخردان به مسند شاهی نشسته اند
قلب شکسته، در قفس تن چه میکند؟
در آینه، ببین که شکستن چه میکند؟
سنگ جفا چو ابر بهاران به بارش است
سر زیر ضربِ سنگ فلاخن چه میکند؟
عمر گران به پای خسان میشود تلف
باران به کشتزار سترون چه میکند؟
با چشم دل نگر که درین دشت پر ملال
در جلد میش، گرگِ هریمن چه میکند؟
نابخردان به مسند شاهی نشسته اند
اهل خرد به کوچه و برزن چه میکند؟
طوفانِ غم وزیده ز هر سوی این دیار
با گرد غم نشسته به دامن چه میکند؟
وقتیکه نان به خون جگر شد طعام ما
طفل یتیم با غم و شیون چه میکند ؟
باغ وطن ز باد جفا در خزان نشست
گلچین روزگار به گلشن چه میکند؟
آن بندهٔ خدا که به ابلیس سجده کرد
در پیشگاه خالق ذوالمن چه میکند؟
آن مدعی که زهد و دیانت شعار اوست
با این همه گناهِ به گردن چه میکند ؟
آن عاشقی که داده جوانی به راه عشق
با یار نیمه راهِ مُتنتن چه میکند ؟
راسخ درین زمانه دویدیم و مانده ایم
با آنکه نیست رهرو متقن چه میکند؟
آن رهروی که سوخت بهار جوانی اش
دنبال گل، در آتش گلخن چه میکند؟
هستی جوان اگرچه ولی بنگر عاقبت
دنیای پیر، با تو و با من چه میکند ؟
از هر طرف صدای چپاول رسد به گوش
در این میانه، خادم میهن چه میکند؟
وقتی که دزد، کوه طلا برد ؛ پاسبان -
در تل کاه، در پی سوزن چه میکند ؟
آن خائنی که دم زند از پاکی و خلوص -
جرمش چو گشته است مبرهن چه میکند؟
آن خانِ خورده مال رعیت به حکم زور
با اضطرابِ لحظه ی خفتن چه میکند؟
اِستاده گر به کوهِ ستم، ظالم از غرور -
افتد اگر به محبس دشمن چه میکند
خفاشِ شب پرستِ به ظلمت گرفته خو
فردا که صبح گردد و روشن چه میکند؟
این تخت و بخت عاریه هرگز وفا نکرد
بنگر که این جهان ملوّن چه میکند ؟
آنکو که دل سپرده به دنیا تمام عمر -
(ساقی) بگو که لحظهٔ مردن چه میکند؟
گیرم بسیط عیش همیشه به کام اوست
در عاقبت ز تنگی مدفن چه میکند ؟
- ۹۹/۰۷/۰۸