(شب یلدا)
هر ثانیهات، به وسعت یلدا باد
مینای دلت ، گسترہ ی دریا باد
یک قطرہ وفا بریز در ساغر دل
تا آتش غم، به سینهام اطفا باد.
- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۹ ، ۰۱:۴۲
(شب یلدا)
هر ثانیهات، به وسعت یلدا باد
مینای دلت ، گسترہ ی دریا باد
یک قطرہ وفا بریز در ساغر دل
تا آتش غم، به سینهام اطفا باد.
(جهل)
ز جهل خویشتن روضه برای خویش میخوانیم
بــه غفــلت در مسیر اعتــلای خویش، حیــرانیم
لبـاس میـش را گـرگـان به تن کردند و ما غـافـل
گِــله از میش میداریم و جهـــل خود نمیدانیم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(راه درست)
هر کس که بد نکرد ، به او بد نمیرسد
بد بر کس آنکسی که نخواهد نمیرسد
راه درست را سپری کن، اگر چه سخت
چون راه کج همیشه به مقصد نمیرسد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(ویرانی)
چهـره ی میهـن ز ویـرانـی ، غبـار غــم گرفته
هر که را بینی درین ویرانسرا مــاتــم گرفته
سینه مالامال درد است و تنفس سخت گشته
بغض راه سـیـنه های خسته را محکــم گرفته
(تقدیم به شهدای مدافع سلامت)
بـا بــــردبــاری و تـــلاش و اسـتقامـت
گشتی شهیــد عشـق ، در راه سـلامـت
از جانِ شیرین چون گذشتی بی محابا
قطعـاً بهشـت جــاودان باشد مُقــامـت
******
هست پاداشت بهشت ایزدی در روز حشر
ای که در راه سلامت، جان شیرین دادهای
حلـول مــاه ربیـع، بر شمـا مبـارک بـاد
قبـول طـاعتتان بــاد دستگیـر معــاد
به روز حشر که خلقـی ز هـم گریزانند
امید هست که خالق بوَد انیس و مراد
ماه ربیــع الاول آمد چون بهــاران
یارب بده پاداش و مزد سوگواران
صحت، سلامت ، تندرستی مداوم
با سربلنــدی ، در مسیر روزگــاران
(یا رسول الله)
ای دریغا...! روح ختم المرسلین
کرد رجعت سوی فردوس برین
عالَم ِ اسلام ، گشته داغ دار
مسلمین را کرده خاکسترنشین
(یا کریم اهلبیت)
مظلومترین خلق خدا را کشتند
فرزند علی مرتضی را کشتند
از بخل معاویه ی ملعون و پلید
افسوس! امام مجتبی را کشتند
(یا امام مجتبی)
آوخا ، دردا ، گُل گلزار باغ مصطفی(ص)
مَظهر حُسن خداوندی ، امامِ مجتبی(ع)
شد شهید زَهر ِکینِ همسری پست و پلید
کآتشی زد زین مصیبت ، بر نهاد ماسوا
(یا امام رضا)
ریخت تا زهر جفا مأمون دون در ساغرت
از شرار کینه ؛ آتش زد به نخل پیکرت
گرد ظلمت ، بر فراز آسمان پیچیده است
از همان دم که عبایت را کشیدی بر سرت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(آگه باش)
شیشهٔ دل شکند چون ؛ نتوان آن را ساخت
گــر کـه زنگـــار بگیــرد ، نتــوانش پـرداخت
هر که از دور شود خَــم به برت ، آگــه باش!
که کمـان تا نشود خَـم ، نتوان تیــر انداخت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(سنگ عناد)
گوش بخیل، از نفس عشق، کر شود
کِی نای جاودانه برون از نظر شود؟
سنگ عنـاد، میشکند قلب شیشه را
آییـنه هرچه خُــرد شود بیشتر شود
سید محمدرضا شمس (ساقی)