اشعار سید محمدرضا شمس (ساقی)

ساغر خیال
آخرین نظرات

https://uploadkon.ir/uploads/665f12_24در-و-دیوار-قم،-از-غم-به-تن-رخت-عزا-کردا.jpg

وفات حضرت فاطمه‌ی معصومه (س)

«دریای رحمت»

 

در و دیوار «قم» از غم به تن، رخت عزا کرده
چنان‌که «شهر قم» را در غمت، ماتم‌سرا کرده

 

تو مهمان بودی ای دریای رحمت! در کویر قم
ولی قم را غم جان‌سوز تو ، صاحب‌عزا کرده

 

به دیدار برادر راهی مشهد شدی ؛ اما...
به ساوه دشمنت مَسموم با زهر جفا کرده

 

سعادت داشت شهر قم که باشد میزبان تو
چنان‌که مَرقدت این شهر را دارالشِفا کرده

 

ببالد قم به‌خود که هرکه آمد در حریم قم
غبار بارگاهت را به چشمش توتیا کرده

 

تویی اسطوره‌ی عصمت پس از زهرا درین عالم
که حق، نام تو را هم‌شأن دختِ مصطفا کرده

 

تو هستی فاطمه، معصومه، دخت حضرت موسیٰ
که از تو فخر بر عالم، علی موسَی الرضا کرده

 

نه تنها خواهر هشتم امام و، دخت موسایی
که ایزد شافعت از رتبه در روز جزا کرده

 

اگرچه عشّ آل مصطفیٰ باشد یقیناً قم
ولی قم را کرامات تو فارغ ، از بلا کرده

 

چو در تقوا و زهد و عِلم ، دارای مقاماتی ـ
چنین کشف و کراماتی، خدا بر تو عطا کرده

 

چو هستی مَظهر عِلم و فضیلت «حائری‌یزدی»
جوار بارگاهت، «حوزه‌ی قم» را بنا کرده

 

که قم شد مرکز عِلم و فقاهت در همه عالم
بسی عالِم که زیر سایه‌ات کسب ضیا کرده

 

خوشا آن‌کس که بوسد آستانت را به قم زیرا
عنایات تو ، زُوّار تو را از غم ، رها کرده

 

ببالد (ساقی) ای بانوی آب و آینه! بر قم
که از بَدو ِ تولد ، با تو ، او را آشنا کرده...

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/07/06

(امام عسکری)

 

میــلاد امـام عسکـــری شد که جهــان

 

چون گل شده از نسیم رویش خنـدان

 

زیـــرا رسد آن لحظــه که نـــور دل او

 

بر ظلمـت این جهــان ببخشد پــایــان

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(میلاد امام حسن عسکری مبارک باد)

«نــور عیــن»

 

تـافـت تا روی زمین ، روی چو ماه عسکــری
مـاه شد مـاتِ شعـاعش گشت او را مشـتری

 

تیــر و کیــوان از تحیّــر در سَـما سوسوزنان
خیـــره بر انـــوار قــدســی امـــام عسکــری

 

هــم‌نــوا با زهـــره آن خنــیاگــر چــرخ فلک
می‌نــوازنــد اختــــران ِ گنـــبد نیـــلوفــــری

 

قدسـیان در عرش اعلیٰ در سُرورند و سماع
در حــلول مــاهـــرویـی از تبــــار حیــــدری

 

فــرشــیان در پای‌کـــوبی و نشــاط و هلهـله
در مــدینــه گـوییـا روییــده گلبــرگِ طـــری

 

بلبـلان چهچـه‌زنـان بر شاخ چون فصل بهار
در هــــوای شهـــر در پــــرواز، کبکـــان دری

 

شـد مــدینــه غــرق بحــر شادمانی و سُرور
چون بـرون شد از صدف دردانه‌ی با دلبــری

 

بــر دهـُـم شاه ولایت شد عطــا از سوی حق
مــاهــرویی، تا کند بر شـیـعیان روشـنگـــری

 

دَه امـامِ قبــل؛ دَه انگشت و او انگشتر است
همچنـین پــورش نگـین حلقـــه‌ی انگشــتری

 

دل‌سیه کی می‌کند درک این شب فرخنده را
«قدر زر زرگــر شناسد قدر گـوهــر گوهری»

 

هسـت مــولــود امــامی که بــوَد فــرزنـد او
حضرت مَهـــدی که بر عــالــم نماید سَروری

 

آن امـامی که دهـد پــایــان به تیــغ معــدلت
ظلم و بیـــداد و جفــا و سرکشی و کـافــری

 

در حکومت بی بـدیـل و در عــدالـت بی‌قرین
پادشاهان را ســزد نزدش به امـــر چــاکـــری

 

(ساقیا) زآن راح روح افــزای روحـانی بـریـز
در شــب میــــلاد مسعــــود امـــامِ عسکـــری

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(عِلم و ثروت)

 

آن که پیوسته پی ثروت و دنبال زر است
ای دریغا که نداند همه عمرش ضرر است

 

دستِ خالی به جهان آمده انسان ، یعنی :
دستِ خالی به جهان دگری در سفر است

 

آدمی، خَلق شده تا بکند کسب کمال
ورنه از دانش و حکمت به‌جهان بی‌خبر است

 

هر که کوشد؛ بِبَرد بهره‌ی بسیار از آن
آنکه سُستی بکند عمر گرانش، هدر است

 

عِلم، سرچشمه‌ی دانایی و فضل است؛ ولی
زر فقط موجب راحت‌طلبی بشر است

 

آنکه آموخت به عالَم، ادب و عِلم و هنر
هرکجا پای گذارد به یقین مفتخر است

 

ثروتِ مَحض، بشر را نرساند به کمال
گرچه قد راست کند؛ سروِ بدون ثمر است

 

آنکه در فقرِ کمال است چه سودیش ز زر ؟
ثروتش گرچه فزون است؛ خری باربر است

 

عِلم در مَعرکه، حتیٰ بشود جوشن ِ جان
همچنین خنجر بُرّان بوَد و هم سپر است

 

ثروت اما چو شود دستخوش دزد قضا
صاحبِ ثروت بیچاره یقین دربدر است

 

تا به کی غرّه بر این جاه و جلال عبثیم
غافل از عمر که چون آبِ روان در گذر است

 

ای‌خوش آنکس که ز ثروت به تعهد برسد
دستگیری کند از خَلق ، ولو مختصر است

 

پندِ ناصح ، ندهد سود در این عصر فریب
چونکه بر گوش زراندوختگان، بی اثر است

 

(ساقیا) خویش میازار و ، زبان رنجه مکن!
گرچه تلخ است کلامِ تو ولی چون شِکر است

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

https://uploadkon.ir/uploads/257404_24امنیت-کشور-است-مدیون-شما.jpg

(هفته‌ی نیروی انتظامی گرامی باد)

 

امنیـت کشـور است مــدیــون شما

 

آرامـش ملّـت است مــرهـــون شما

 

سرسـبز بـوَد درخـت آسـایش خلـق

 

از همّـت و اِسـتادگـی و خــون شما

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(کوچه‌ی دل‌ها)

 

بیا به کوچه‌‌ی دل‌ها ، کمی قدم بزنیم
سری به خانه‌ی دل‌های غرق غم بزنیم

 

حریم مِهر ، مقدّس بوَد؛ بیا با مِهر ـ
درون سینه‌ی غم‌دیده‌ها حرم بزنیم

 

مباد آنکه بخشکد به سینه عاطفه‌ها
بیا از اشک مَحبّت به سینه نم بزنیم

 

مباد بی‌خبر از هم شویم وقت ملال
بیا به رسم عطوفت سری به هم بزنیم

 

برای آنکه شود حک به سینه، خاطره‌ها
به مِهر، دفتری از عشق را رقم بزنیم

 

اگرچه اهل دِرم در تغافل‌اند امروز
تلنگری ز کرم هم به محتشم بزنیم

 

برای درس گرفتن ز حادثات زمان ـ
سری به دیده‌ی عبرت به شهر بم بزنیم

 

اگر که منتظر آن عزیز دورانیم
که خطّ بطلان، بر مِحنت و اَلم بزنیم ـ

 

درین زمانه که اندوه، می‌کند بیداد
بیا که لشکر اندوه را به هم بزنیم

 

طلب کنیم می از جام (ساقی) کوثر
که پشت پای، ز مستی به جام جم بزنیم

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/1/28

(در شهادت سید مقاومت، سید حسن نصرالله)

«دود آه»

 

تا از این دنیای پُر آشوب، «نصرالله» رفت
از زمین تا آسمان از غصّه ، دودِ آه رفت

 

گوییا خاموش شد تا شمع رویش؛ ناگهان ـ
در کسوف و در خسوفِ مرگ، مِهر و ماه رفت

 

شیرمرد بیشه‌ی استادگی از این جهان
با رشادت عاقبت از حیله‌ی روباه رفت

 

بود پرچمدار «حزب اللهِ» لبنان و کنون
بر فراز چرخ گردون، نام حزب الله رفت

 

تاخت بر صهیونیان با تیغ بُرّان سخن
با سلحشوری به پای خود به قربانگاه رفت

 

از جنایت‌های صهیون کرد آگه خلق را
گرچه از دنیا به دست فرقه‌ای گمراه رفت

 

داشت عزمی آهنین بر دفع استکبار و ظلم
ای دریغا ، کآن ابرمَرد از جهان، ناگاه رفت

 

مرگ او جان می‌دهد بر پیکر آزادگان
گرچه آن مَرد مقاوم با غمی جانکاه رفت

 

جز شهادت نیست پاداشی نکوتر عاقبت
بر کسی که عمر او در وادی الله رفت

 

سوخت قلب غزه و ایران و لبنان و یمن
چون به دست ظالمان مردی عدالتخواه رفت

 

ساغر (ساقی) شکست و جام دل شد واژگون
آنچنان که داد و فریادم به اوج ماه رفت

 

بارالها می‌شود روزی رسد بر گوش خلق :
آنکه چاه از بهر لبنان کند، خود در چاه رفت؟

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

https://uploadkon.ir/uploads/acff30_24خوشا-آنانکه-فهمیدند-دنیا-چیست-و-باید-از-آن-صرفِ-نظ.jpg

(شهـــادت)

 

شهادت چیست؟ در راه خدا از جان و از این پیکر خاکی گذر کردن

 

کجـا؟ از خـاک تا افـلاک، با آرامش و عزت، به سوی حق سفر کردن

 

شهــادت نیست مُـردن؛ بلکه باشد زندگی جـاودانـه تا به روز حشر

 

خوشا آنان که فهمیدند دنیـا چیست و باید از آن، صرف نظر کردن

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

https://uploadkon.ir/uploads/c87823_24‪شهادت-کارگران-معدن-طبس-تسلیت-باد.png

(شهادت کارگران معدن طبس تسلیت باد)

 

در معدن میهن اگر که جان سپردند

 

یعنی شهیـد خـدمت‌ستند و نمردند

 

در اعتــلای میهن آن گـل‌های عاشق

 

گشتند پـرپـر، گر خبر آمد که مُردند

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)

(میلاد امام صادق مبارک باد)

«فقه جعفری»

 

بــر امـــامِ بـــاقــــر از لطـف خـــدا
گشت امشب نــوگلـی زیبـــا عطـــا

 

نوگلی خوشـبو چو یــاس و یاسمن
رَشک صـدها بــاغ و بسـتان و چمن

 

حسرت سَـرو و صــنوبـر زاعتـــدال
از جـــلال و از جمـــال و از کمـــال

 

آن گـل زیبــا ، امـــامِ صــادق است
کز شمیمش، بلبــلان را کـرده مست

 

از قدومش بــاغ دیــن خـــرّم شده
ریشــه‌ی نخـــل وِلا ، محکـــم شده

 

عــــالـِـم کــُــلّ علـــــوم نشــأتیـــن
گشت از لطف خــدا آن نـور عیـــن

 

خوشـه‌چین مکتب‌اش سقــراطهــا
خــاکـســار درگـهـــش بقــــراطهــا

 

هرچه دارد شیعه از فقـــه و کــلام
هسـت از انـدیـشــه‌هـــای آن امــام

 

گرچه احمــد آن رســول بی قـریـن
هسـت اول شـــارح شـــرع مُبـــین

 

بعـد از او هم حضرت مــولا عــلی
کــه محمّـــد گشـت در او منجــلی

 

کرد قـــرآن را بیـــان بـر شیعیـــان
تــا بمــانـد دیــن احمـــد جـــاودان

 

زآن سپس هــم اولیــای دیـن حــق
کــرده‌انــد از ابتـــدا تبــیــین حــق

 

بعد از ایشان حضرت صادق به جُد
گشت در تبـیــین قــــرآن مُسـتعـِــد

 

کـــرد بنـــیان ، مکـتـب اســــلام را
تــا شــود بــر شیعیـــانـش رهنمـــا

 

هست فقـــه جعفـــری تـأسیـس او
درس این مکـتـب بـوَد تــدریس او

 

آنچـه گفتــه حــق به قـــرآن مُبــین
کــرده تبــیــین آن امــام مســلمیـن

 

هست قـــرآن ، رهنمـــای زنـــدگــی
درس انســانـیـت است و بنــدگــی

 

می‌تــوانـی دیـــد بـا عـین الیقیــن
هــر علـــومــی را به قـــرآن مُبــین

 

حضرت صــادق به تــرویـج علــوم
گشـت راســخ در تعـــالیــم عمــوم

 

تا که شاگردان وی در علـم و دیــن
هر یکـی گشـتـنـد اســتادی وزیــن

 

جـابـر و لِیث و جمیل و هـم هُشام
جملگــی بــودنــد شــاگــرد امــــام

 

غیـر از این‌ها هم هـزاران نکته‌دان
شهــره می‌باشند جمـله در جهـــان

 

که همـه از خوشـه‌چیــنان وی‌انــد
جمـــله دارای مقـــــامــی ارجمنــد

 

شیعیــان را درس فقـــه آموختــند
نـور حق را بر جهـــان افــروختــند

 

زین جهــت امــروزه فقــه جعفــری
می‌کنـــد بــر عــالَمــی روشـنـگــری

 

حــال گــویـم تهنـیـت بر مسلمیــن
روز میـــــلاد امـــــامُ المـتــقـــیــن

 

(ساقی) اکنون در مقـــام آن امــام
داد شـرحـی مختصــر را والســلام

 

سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401