دم زند گر مدعی با عقل زایل بیشتر
میزند بر ادعایش، مُهر باطل بیشتر
آنکه میلافد که حلّال مسائل گشته است
بیگمان مانده ست در حل مسائل بیشتر
طبل تو خالی اگرچه پرصدا باشد ولی
تشت رسوایی ز بام افتد ز جاهل بیشتر
هر دلیلی را بوَد مدلول، اما بی گمان
اهل منطق مانده در بند دلایل بیشتر
درک خوب و بد ندارد آنکه باشد کوردل
پای نابینا رود هر گاه در گل بیشتر
آنکه حرمت بشکند در جمع اهل معرفت
حرمت خود را شکسته صد مقابل بیشتر
خاکساری حاصل دانایی و دانشوریست
تاک ، از افتادگی گردیده کامل بیشتر
گرچه با جعل مدارک میتوان از بند جست
میشود در بند، هرکو گشته جاعل بیشتر
آنکه آتش میکند بر پا به گرد خویشتن
از شرار سوزش خود مانده غافل بیشتر
(آتش خشم ابتدا سوزد خدای خشم را
چوب کبریت ابتدا سوزد به محفل بیشتر)
گرچه میگویند از بخت جهان کجمدار
نعمت دنیا بوَد بر کام کاهل بیشتر ـ
پایداری خوش بوَد در پیچ و تاب زندگی
نخل همت میدهد پیوسته حاصل بیشتر
نیست در اندیشهٔ باطل، نشان از اعتقاد
خودپسندی میکند اندیشه زایل بیشتر
(ساقیا) هر کو توکّل کرد بر امر قضا
میشود در بندگی، البته عامل بیشتر
- ۰ نظر
- ۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۳:۳۱